تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
وای خدای من ................
با سلام. .امیدواریم لحظات خوبی را در کنار هم سپری نماییم. باتشکر
خدایا مرا آنگونه که تو میخواهی بگردان نه آنگونه که من میخواهم
یک روز بارانی گنجشکی روی شاخه های درخت خسته از تمام بدیهای دنیا نشسته بود و هیچ نمیگفت تمام فرشته ها از دیدن آن ناراحت میشدند وبه خدا میگفتن که او چرا حرف نمیزند وناراحت است خدا در جواب گفت که حرفهای اورا من میشنوم باز فرشتگان گوش کردند و هیچ نشنیدند آخر گنجشک لب به سخن گشود وگفت خدایا روی این شاخه درخت من لانه ای داشتم که طوفان آنرا ویران کرد مگر من چه کرده بودم که تو چنین کردی . لحظه ای سکوت سراسر عرش را فرا گرفت وهیچ صدایی نبود تا اینکه خداوند گفت تو در خواب آرامی بودی که یک مار از درخت به قصد جان تو از درخت بالا می آمد به باد دستور دادم تا با آخرین سرعت بوزد که وزش باد همانا ودور شدن خطر از تو همانا پس ای گنجشک بدان که گاهی اوقات اگر لحظه ای به تو سخت میگذرد از دشمنی یا بدی ما نیست بلکه از دوست داشتن ما است در همان لحظه تمام فرشتگان شروع به گریه کردن وگنجشک مات ومبهوت از این لطف خدا سکوت کرد
یک روز وقتی تنها در پس کوچه های شهر تاریک قلبم بی آنکه کسی صدای فریاد تنهاییم را بشنود در حال سجده به معشوق خود فریاد تنهایی سر دادم و گریه کردم ولی باز کسی گریه مرا ندید اشکهایم خشک شد باز کسی روی گونه هایم مسیر خشک شده آنرا ندید همه جا سرد وتاریک وسکوت وحشتناکی حکمفرما بود تا اینکه عشق با تمام گرمیش آمد و یخهای تنهایم را ذوب کرد و تنهایم را به شادی مبدل کرد ولی هنوز چراغهای شهر قلبم در دوردستها روشن نشده بود که گرمای سوزان عشق خاموش گردید ومن باز تنها شدم ولی این بار خاطرات ماند ومن و......................................................
در دور دستهای جاده از هم گسیخته عشق باز نعره بر تنهایی دلا سر دادیم باز گریه های بی اشک معنای ظاهری عشق شد باز محبتهای دروغین راه در چشمها گشود باز لبهای خیس طعنه بر خشکی نمود وهزاران بار نخلهای بی سر معجزه شوره زار نفرت شد وهزاران بار همه انگار شروع یک پایان شدیم . خسته از دیدار هم همبستر دریا شدیم و شاید هم مثل یک خاطره ما هم یک رویا شدیم .رویایی که آغازش کلام دوست داشتن بود کلامی که معنایش سادگی بود ویا سادگی که رویای خیس خاطره بود.............................ادامه دارد.
آرزوی ساده زیستن نقشی است که محتاج خوب دیدن است نگاهی به وسعت آسمانها با فریادها و تکبیر عشق آرمانها وامیال درست زیستن است وبا باور درست رابطه ها مرز عاطفه هاست و گاه عاطفه ها پلی برای رابطه ها . مرز میان خوب بودن با بد بودن به پهنای عمل ما بستگی داردو عملی که زندانی خوب یابدی بودن توجه در ذات آدمی دارد . شهر عشق آرزوی هر خوبی است که تشنه سرابها نباشد و همیشه پشت دورترین و بلندترین دیوارها یکی همیشه به یادش باشد.
|
--
پمپی، شهری که ناپدید شد و مردمی که سنگ شدند
** دیدن این تصاویربه کودکان توصیه نمی شود **
این مَرد وحشتزده آخرین نفسهایش را کشیده، شاید چشمانش
را گرفته تا شاهد لحظات وحشتبار آخرین نباشد… اما چرا ؟
شهر پمپی، شهری در ایتالیای اِمروزی یا روم باستان در روز ۱۹ اوت سال ۷۹ میلادی در پی فعالیت آتشفشانی کوه وزوو که ۲۸ ساعت ادامه داشت به زیر ۶ متر کوهی از مواد مذاب و خاکستر آتشفشانی رفت. حادثه آنقدر ناگهانی روی داد که همه چیز در شهر به همان حالت که در اثنای زندگی روزمره بود دست نخورده ماند و امروز دقیقا به همان گونه که دو هزار سال پیش بودند باقی است. گویی زمان منجمد شده است.
این شهر به وسیله انفجارهای آتشفشانی کوه «وزوو» نابود شد. آتشفشان وزوو سمبل کشور ایتالیا و قبل از آن نشانه شهر ناپل است.
کوه آتشفشانی وزوو اگرچه طی دو هزار سال گذشته آرام بوده است اما نام آن را کوه اخطار گذارده اند. چنین نامی به دلیل فجایع و حوادثی بوده است که در تاریخ از این کوه به ثبت رسیده است. فاجعه ای که برای «سدوم و عمورا» روی داد شباهت زیادی به حوادث تخریب گر شهر پمپی داشته است. در سمت راست وزوو شهر ناپل و سمت شرق آن شهر پمپی قرار دارد. مذاب و خاکستر ناشی از فوران آتشفشانی که دو هزار سال پیش روی داد حیات را از این شهر برچید.
لب ها، چشمانش و پوست بدنش ذوب شده است، بجز جمجمه اَش تمامه سنگ شده است.
گویا آتشفشان در نهایت سکوت جان مردم را کنده است
به نظر می رسد این مرد در حال فرار بوده است
از ۲۰هزار نفر جمعیت پمپی دو هزار نفر ناپدید شدند و مابقی آرام آرام مذاب و به تلی از مجسمه های سنگی تبدیل شدند
جمعی از کودکان و بزرگسالان، منتظر قایقی بودند که هیچوقت نیامد
یکی جمع شده، یکی به پشت آرامیده – اما یکی بیدار شده و تا تکانی بخورد! جانش کنده شده است
متوجه هیچ نشده است، گویا ناگهان مواد بر رویش ریخته است که حتی نتوانسته است دستی تکان دهد
اعضای خانواده ای که در کنار هم مردندمواد مذاب کوه وزوو به آنی تمامی شهر را از نقشه منطقه جاروب کرد. جالب ترین جنبه این حادثه آن است که هیچ کس نتوانسته است در مقابل فوران آتشفشان وحشتناک وزوو بگریزد. یک خانواده در حال صرف غذا در یک لحظه تبدیل به سنگ شده اند. زوجهای بسیاری پیدا شدند که در حین انجام آمیزش جنسی تبدیل به سنگ شده بودند. صورت برخی از اجساد انسانهای سنگ شده که از داخل زمین کشف شده اند همچنان سالم و صحیح باقی مانده است. صورت آنها حالت گیج و منگ دارد
مردی که سر همسرش را در بغل گرفته و منتظر پایانند
پدر – فرزند – مادر
مرگ مردم پمپی در یک لحظه رخ داد، فاجعه هرچه بود، همه چیز به همان حالت اولیه و بدون تغییر باقیمانده است. در سال ۱۹۹۱ نیمی از این شهر از زیر خاکستر بیرون کشیده شد. هر ساله جمعیت زیادی از موزه طبیعی پمپی دیدن می کنند و این شهر به یکی از جاذبه های گردشگری ایتالیا تبدیل شده است
سگی که بیرون خانه ای زنجیر شده بود
همه خوابیده اند، همه سنگ شده اند، حتی کودکان شیر خوار
به نظر می رسد مرد بیدار شده و بویی برده، اما …
پیرمردی تنها در مینه سوتا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش راشخم بزند اما این کار خیلی سختی بود .تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان بود پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد
پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی
دوستدار تو پدر
پیرمرد این تلگراف را دریافت کرد
پدر, به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن , من آنجا اسلحه پنهان کرده ام
4 صبح فردا 12 نفر از مأموران Fbi و افسران پلیس محلی دیده شدند , و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند
پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند ؟
پسرش پاسخ داد : پدر برو و سیب زمینی هایت را بکار، این بهترین کاری بود که از اینجا می توانستم برایت انجام بدهم
هیچ مانعی در دنیا وجود ندارد . اگر شما از اعماق قلبتان تصمیم به انجام کاری بگیرید می توانید آن را انجام بدهید
مانع ذهن است ، نه اینکه شما یا یک فرد کجا هستید
ساده ترين ها و آسان ترين ها
آسان ترين راه آشنايي ، يك سلام است ولي گرم و صميمي .
آسان ترين راه قدرداني ، يك تشكر ساده است ولي خالص و صميمانه .
آسان ترين راه عذر خواهي عدم تكرار اشتباه قبلي است .
آسان ترين راه ابراز عشق ، به زبان آوردن آن است .
آسان ترين راه رسيدن به هدف ، خط مستقيم است .
آسان ترين راه پول در آوردن آن است كه همواره در كارت رعايت انصاف را بكني .
آسان ترين راه احترام ، اجتناب از گزافه گويي و گنده گويي است .
آسان ترين راه جلب محبت آن است كه تو نيز متقابلا عشق بورزي و محبت كني .
آسان ترين راه مبارزه با مشكلات روبه روشدن با آن هاست نه فرار .
آسان ترين راه رسيدن به آرامش آن است كه سالم و بي غل و غش زندگي كني .
آسان ترين دوستي هميشه بهترين دوستي نيست ، اين را به خاطر بسپار .
آسان ترين بحث ، بحث درباره چيزهاي خوب و اميدوار كننده است .
آسان ترين برد ، آن است كه خود را از پيش بازنده نداني .
ساده ترين راه خوب زيستن ، ساده زيستن است .
آسان ترين راه دوري از گناه آن است كه هميشه بداني چيزي به نام وجدان داري .
ساده ترين و در عين حال با ارزش ترين عشق ، بي رياترين آن است .
آسان ترين راه بودن ، آن است كه حس بودن هميشه در وجودت شعله ور باشد .
آسان ترين راه راحت بودن آن است كه خودت را همان طور كه هستي بپذيري و در همه حال خودت باشي .
و بالاخره ساده ترين راه خوشبخت زيستن آن است كه همان طور كه براي خودت ارزش قايلي براي ديگران نيز ارزش قايل شوي
بدون توجه به موقعيت طرف مقابل .
حالا كمي مكث كنيد و ببينيد به همين راحتي مي توانيد آسان و ساده روزگار را به خوشي سپري كنيد .
شخصی روزی با خدا مكالمه ای داشت:خداوندا!دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شكلی هستند؟ خداوند آن مرد را به سمت دو در هدایت كرد و یكی از آن ها را باز كرد؛مرد نگاهی به داخل انداخت.درست در وسط اتاق یك میز گرد بزرگ وجود داشت كه روی آن یك ظرف خورش بود و آن قدر بوی خوبی داشت كه دهانش آب افتاد. افرادی كه دور میز نشسته بودند بسیار لاغر و مریض حال بودند.به نظر قحطی زده می آمدند. آن ها در دست خود قاشق هایی با دسته ی بسیار بلند داشتند كه این دسته ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر كدام از آن ها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر كنند. اما از آنجایی كه این دسته ها از بازوهایشان بلندتر بود، نمی توانستند دست شان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند. مرد با دیدن صحنه ی بدبختی و عذاب آن ها غمگین شد. خداوند گفت:«تو جهنم را دیدی.»آن ها به سمت اتاق بعدی رفتند و خداوند در را باز كرد. آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود. یك میز گرد با یك ظرف خورش روی آن، كه دهان مرد را آب انداخت. افراد دور میز، مثل جای قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه ی كافی تپل و قوی بودند، می گفتند و می خندیدند .آن شخص گفت:«نمی فهمم»خداوند جواب داد:ساده است!فقط احتیاج به یك مهارت دارد! می بینی؟ اینها یاد گرفته اند كه به همدیگر غذا بدهند، در حالی كه آدم های طمعكار تنها به خودشان فكر می كنند.»«
هر کودکی
با اين پيام
به دنيا می آيد
که خدا
هنوز
از انسان نوميد نيست.
سروده ای کوتاه و عميق از رابيندرانات تاگور شاعر بزرگ هند
مثلث برمودا و عجایب آن
مثلث برمودا محلی است وهمانگیز که در آن صدها هواپیما و کشتی در هوا و دریا ناپدید شدهاند. بیش از هزار نفر در این منطقه وحشت گم شدهاند، بدون اینکه حتی یک جسد یا قطعه پارهای از یک هواپیما یا کشتی مفقود شده ، به جا مانده باشد.
● موقعیت مثلث برمودا
مثلث برمودا واقعا یک مثلث نیست، بلکه شباهت بیشتری به یک بیضی (و شاید هم دایرهای بزرگ) دارد که در روی بخشی از اقیانوس اطلس در سواحل جنوب شرقی آمریکا واقع است. راس آن نزدیک برمودا و قسمت انحنای آن از سمت پایین فلوریدا گسترش یافته و از پورتوریکو گذشته ، به طرف جنوب و شرق منحرف شده و از میان دریای سارگاسو عبور کرده و دوباره به طرف برمودا برگشته است. طول جغرافیایی در قسمت غرب مثلث برمودا ۸۰ درجه است، بر روی خطی که شمال حقیقی و شمال مغناطیسی بر یکدیگر منطبق میگردند. در این نقطه هیچ انحرافی در قطب نما محاسبه نمیشود.
در غرب اقیانوس اطلس، در آن سوی سواحل جنوب شرقی ایالات متحده ، ناحیه ای وجود دارد که به شکل مثلث است . این ناحیه از برمودا در شمال آغاز میشود و تا قسمت جنوبی فلوریدا امتداد مییابد ، سپس از سمت شرق با گذشتن از جزایر باهاما و پورتوریکو،به طول جغرافیایی ۴۰ درجه به سمت غرب کشیده میشود و دوباره به برمودا باز میگردد.
این ناحیه که به مثلث برمودا معروف است ،در لیست رازهای ناشناخته جهان به مکانی اضطراب انگیز وباور نکردنی به ثبت رسیده است . در این مکان بیش از صدها هواپیما وکشتی بدون آنکه کوچکترین اثری از آنان باقی بماند ، ناپدید شدهاند .اغلب این حوادث از سال ۱۹۴۵ به بعد روی داده است ،و در طول ۲۶ سال اخیر بیش از ۱۰۰۰نفر در این ناحیه از جهان جان خود را از دست داده اند ، بی آنکه حتی اثری از جسد یکی از آنها یا نشانه ای از بقایای هواپیماهاو کشتیهای ناپدید شده باقی مانده باشد .
وینسنت گادیس که مثلث برمودا را نامگذاری کرده، آن را به صورت زیر توصیف میکند: « یک خط از فلوریدا تا برمودا ، دیگری از برمودا تا پورتویکو میگذرد و سومین خط از میان باهاما به فلوریدا بر میگردد.
این محل فتنهانگیز و تقریبا باور نکردنی اسرار غیر قابل توصیف جهان را به خود اختصاص داده است. مثلث برمودا نامش را در نتیجه ناپدید شدن ۶ هواپیمای نیروی دریایی همراه با تمام سرنشینان آنها در پنجم دسامبر ۱۹۴۵ کسب کرد. ۵ فروند از این هواپیماها به دنبال اجرای ماموریتی عادی و آموزشی ، در منطقه مثلث ، پرواز میکردند که با ارسال پیامهایی عجیبی درخواست کمک کردند. هواپیمای ششم برای انجام عملیات نجات ، به هوا برخاست که هر شش هواپیما به طرز فوقالعاده مشکوکی مفقود شدند.
آخرین پیامهای مخابره شده آنها با برج مراقبت حاکی از وضعیت غیر عادی ، عدم روییت خشکی ، از کار افتادن قطب نماها یا چرخش سریع عقربه آنها و اطمینان نداشتن از موقعیتشان بود. این در حالی بود که شرایط جوی برای پرواز مساعد بود و خلبانان و دیگر سرنشینان افرادی با تجربه و ورزیده بودند. با وجود مدتها جستجو هیچ اثری از قطعه شکسته ، لکه روغن ، آثاری از اجسام شناور ، خدمه یا تجمع مشکوکی از هها دیده نشد. هیچ حادثهای چه قبل و چه بعد از آن ، تا این حد حیرتآورتر از ناپدید شدن دسته جمعی هواپیماهای مذکور نبوده است. در حوادثی مشابه در این منطقه قایقها و کشتیهایی مفقود شدهاند (قربانیان مثلث برمودا)، در برخی موارد هم فقط خدمه و سرنشینان ناپدید گشتهاند.
نخستین دانشگاه شناور جهان در نیوزلند پهلو گرفت
نخستین کشتی دانشگاهی جهان در ادامه حرکت خود دراقیانوس های جهان به اوکلند نیوزلند وارد شد. |
خبرگزاری مهر |
امام صادق(ع):
در انجیل آمده است که عیسی (علیه السلام) عرض کرد:
بارخدایا، صبح یک گردۀ نان جو و شب گردهای دیگر مرا روزی فرما
و بیش از این روزیام مده که دچار طغیان شوم...
التماس دعا
روزگاری مردی فاضل زندگی میکرد. او هشتسال تمام مشتاق بود راه خداوند را بیابد؛ او هر روز از دیگران جدا میشد و دعا میکرد تا روزی با یکی از اولیای خدا و یا مرشدی آشنا شود.
یک روز همچنان که دعا میکرد، ندایی به او گفت بهجایی برود. در آن جا مردی را خواهد دید که راه حقیقت و خداوند را نشانش خواهد داد. مرد وقتی این ندا را شنید، بیاندازه مسرور شد و به جایی که به او گفته شده بود، رفت. در آن جا با دیدن مردی ساده، متواضع و فقیر با لباسهای مندرس و پاهایی خاک آلود، متعجب شد.
مرد آن اطراف را کاملاً نگاه کرد اما کس دیگری را ندید. بنابراین به مرد فقیر رو کرد و گفت:
روز شما به خیر. مرد فقیر به آرامی پاسخ داد: "هیچوقت روز شری نداشتهام."
پس مرد فاضل گفت: "خداوند تو را خوشبخت کند."
مرد فقیر پاسخ داد: "هیچگاه بدبخت نبودهام."
تعجب مرد فاضل بیشتر شد: "همیشه خوشحال باشید."
مرد فقیر پاسخ داد: "هیچگاه غمگین نبودهام."
مرد فاضل گفت: "هیچ سر درنمیآورم. خواهش میکنم بیشتر به من توضیح دهید."
مرد فقیر گفت: " با خوشحالی اینکار را میکنم. تو روزی خیر را برایم آرزو کردی درحالیکه من هرگز روز شری نداشتهام زیرا در همهحال، خدا را ستایش میکنم. اگر باران ببارد یا برف، اگر هوا خوب باشد یا بد، من همچنان خدا را میپرستم. اگر تحقیر شوم و هیچ انسانی دوستم نباشد، باز خدا را ستایش میکنم و از او یاری میخواهم بنابراین هیچگاه روز شری نداشتهام.
تو برایم خوشبختی آرزو کردی در حالیکه من هیچوقت بدبخت نبودهام زیرا همیشه به درگاه خداوند متوسل بودهام و میدانم هرگاه که خدا چیزی بر من نازل کند، آن بهترین است و با خوشحالی هر آنچه را برایم پیشبیاید، میپذیرم. سلامت یا بیماری، سعادت یا دشمنی، خوشی یا غم، همه هدیههایی از سوی خداوند هستند.
تو برایم خوشحالی آرزو کردی، در حالیکه من هیچگاه غمگین نبودهام زیرا عمیقترین آرزوی قلبی من، زندگیکردن بنا بر خواست و ارادهی خداوند است."
خداوندا
مرا واسطه عشق خود میان آدمیان کن
تا آنجا که نفرت است عشق را ارزانی کنم
آنجا که تقصیر وگناه است ببخشایم
آنجا که تفرقه وجدایی است پیوند بزنم
آنجا که خطاست راستی را هدیه کنم
آنجا که شک است ایمان بدهم
آنجا که نومید است امید شوم
آنجا که ظلمت است چراغی برافروزم
آنجا که غم است شادی به پا کنم
خداوندا
باشد که بیشتر تسلی دهم تا تسلی یابم
در پی فهمیدن باشم تا فهمیده شدن
در پی دوست داشتن باشم تا دوست داشته شدن
زیرا با دادن است که می گیریم
با فراموشی خویشتن است که خویشتن را می یابیم
با بخشیدن است که بخشوده می شویم
وبا مردن است که زنده می شویم
هی فلانی
شاید قبول جهان آنچنان که هست آغاز زندگیست...
ز من هر آنكه او برد چو دل به سينه نزديك *** به من هر آنكه نزديك از او جدا جدا من
نه چشم دل به سويي نه باده در سبويي *** كه تر كنم گلويي به ياد آشنا من
ستاره ها نهفتم در آسمان ابري *** دلم گرفته اي دوست هواي گريه با من
تلخترین خاطره فرهاد شیرین بود...
یکی از دوستان خوبم که لطف فرموده وبا اخلاص متن بالا را به عنوان پیام برای من فرستادن از ایشون کمال تشکر را دارم وبا اجازه من هم میخواهم ادامه مطلب را به عنوان درد دل برای دوستان بنویسم..................یاحق
اسم :فرهاد . جرم :عاشقی پاک وبی ریا . محکومیت :تنها ماندن و به یاد شیرین سوختن و ساختن . آشنایی با او : از زمانی که به من گفتن انسان و درس عاشقی را به من آموختن .
اعتراف : از زمانی که با نگاهی دیگر خودم را باور کردم و یاد گرفتم که مثل انسان دوست بدارم هر چیز زیبا را
داستان : این روزها یکی بود یکی نبود برای همه ما خاطره ای بیش نیست ولی با این همه ما دلامونو به داستانها خوش کردیم . خوب بهتر است که از مطلب زیاد دور نشویم و بپردازیم به ادمه مطلب . چرا کسی که امروزه عاشق میشه همه میگن دیوانه است مگر دوست داشتن را میتوان به عنوان دیوانگی خطاب کرد ویا دوست داشتن را میتوان از نظر ارزش اینقدر پایین آورد . مگر گناه است کسی دیگری ویا چیزی را که مثبت است را دوست بدارد
یک روز بارانی وقتی که دور از هیاهوی خاطره ها و تنها دور از خودم به خودم می اندیشیدم و به صدای درون قلبم که بیگناه در ظلمت بی عدالتی روز وشبهام میسوخت مینگریستم و به فریادهای دردناک عشق درون وجودم که تمنا بر آن داشت که بدون یاد آن لحظه ای نباشم مانده بودم چه کنم . تمام وجودم را آتش عشق شیرین میسوزاند . عشقی که از خیلی مقدسات مقدستر بود . عشقی که حاضر بودم جانم را فدایش کنم تا لحظه ای او باشد وبماند
همه جا سرد بود ومردمی را میدیدم که در سرما مانده بودند و انگار که دلشان برای گرما تنگ نشده بود حتی ذره ای از گرما خبر نبود . باز در سرما مانده بودم و در فکر یارم که اندیشه سبز زندگیم بودم .همه دنیا برام مثل شب تاریک بود ولی با این حال وقتی فکر شیرین تو تنهاییام و یا وقتی که تو جمع هستم منو تنها رها نمیکنه . همه باهم شدن انگار میخواهند او را دلبر زیبایم را از فکر من بیرون کنند . خیلی داد زدم و التماس کردم که منم مثل شما انسانم دل دارم همه باز مسخره کردند گفتم تو را به خدا شیرینم را تمام وجودم را از من دور نکنید باز فایده نداشت . به من گفتند اگر اورا دوست داری باید او را فراموش کنی . باز گریه امانم نمیداد با زبان بی زبانی نگاه کردم که معجزه عشق را ببینم اما باز تو دنیای به این بزرگی دنیا هم با من نبود ........................................................................
پایان قسمت اول
نویسنده : فرهاد
کمیسر ارشد حقوق بشر سازمان ملل اعلام کرده که در جریان درگیریهای وحشیانه میان دولت انتقالی با حمایت کشورهای غربی و سربازان اتحادیه آفریقا و گروههای مسلح به خصوص اعضای گروه الشباب و در پی بدترین قحطی و خشکسالی در این کشور در دهه های گذشته بیش از 200 هزار نفر تنها در دو ماه اخیر آواره شدند و صدها نفر کشته و زخمی شدند.
آژانس پناهندگان سازمان ملل نیز چهار اردوگاه را در مرز اتیوپی با سومالی برای اسکان آوارگان که شمار آنها به بیش از 120 هزار نفر رسیده تاسیس کرده است. گفته می شود که قحطی و گرسنگی زندگی حدود 12 میلیون نفر را در شاخ آفریقا تحت تاثیر قرار داده است.
موسسه "تامسون رویترز" در پژوهشی اعلام کرد که افغانستان بدترین مکان برای زنان بوده و پس از آن هند، کنگو، پاکستان و سومالی در جایگاه دوم تا پنجم قرار دارندو همواره گزارشهای بسیاری در خصوص تجاوز، میزان بالای فقر و کشتن کودکان در این کشورها گزارش می شود.
زنان سومالیایی سالها قربانی درگیری در کشور خود بودند و قطحی باعث بدتر شدن این اوضاع نابسامان شده است. اگرچه کمک های بسیاری از سوی جامعه بین الملل به مردم جنوب و مرکز سومالی می شود اما اوضاع افرادی که در اردوگاهها در مرز کنیا و اتیوپی به سر می برند، بسیار تیره است.
تصویر زیر پسر بچه ای را در اردوگاه آوارگان در حومه شهر موگادیشو پایتخت سومالی نشان می دهد که از سوء تغذیه رنج می بردو مادر با در آغوش گرفتن فرزند خود سعی می کند تا به دردهای وی التیام بخشید.
تصویر زیر یک کودک سومالی را در اردوگاه "تاواکال" در "گالکایو" در شمال ایالت "پونتلند" را نشان می دهد که در حال بازی کردن است. درگیریها در جنوبو مرکز سومالی باعث شده تا مردم برای نجات خود متحمل سختی های بسیاری شوند و با فرزندان خود به سوی مناطقشمالی فرار کنند.
تصویر زیر کودکی را نشان می دهد که در اردوگاه "وردیکلی" در شهر موگادیشو پایتخت سومالی مشغول غذا خوردن است.
این تصویر مادری را نشان می دهد که حاضر است خود رنج و مشقت های فراوانی را به امید آسودگی خاطر فرزندش تحمل کند. این مادردر حال حمام کردن فرزندش در اردوگاهی در حومه شهر موگادیشواست که به دلیل نبود آب کافی، غذا و پناهگاه در پی درگیریها میان نیروهای دولتی و شبه نظامیان خود را به این اردوگاه رسانده است.
در این اوضاع نابسامان، زنان و کودکان سومالی متحمل بیشترین فشارهای روانی هستند، زنان که محروم از ساده ترین امکانات بوده بدون حضور همسران خود سختی های زندگی را به دوش می کشند.
این تصویر یک زن و دو فرزندش را نشان می دهد که در اردوگاه پناهندگان در سومالی به سر می برند.
این تصویر پسربچه ای را نشان می دهد که به دلیل گرسنگی و سوء تغذیه در آغوش مادر گریه می کند.
مادر سومالیایی در حال دادن غذا به پسر بچه شش ماهه خود دراردوگاه دجاهلیدر شمال شرق کنیا است که از سوء تغذیه رنج می برد. سومالی چهارشنبه گذشته بار دیگر صحنه درگیری شبه نظامیان گروه الشباب وابسته به القاعده و نیروهای دولتی بود و در جریان آن 14 نفر کشته و دههافرد دیگرزخمی شدند و همین درگیریها باعث شد تا افراد بیشتری در پایتخت سومالی آواره شوند.
با وجود ارسال کمک های بشردوستانه به سومالی هر روز صدها نفر از مردم این کشور جان خود را از دست می دهند و انتظار نمی رودکه این بحران در روزهای آتی پایان یابد واز سوی دیگر خطر ابتلا به انواع بیماریهای مسری از جمله وبا، مالاریا و سرخک افزایش یافته است.
1.ایمان
2.احترام به مقدسات و مسائل دینی
3. راستگویی
4.دوستی دوطرفه
5.هماهنگی ظاهر و باطن
6. خیرخواه بودن
7.خوش اخلاقی
8.طرح دوستی با جنس مخالف ممنوع
9.سربلندی در آزمایشها
راههای آزمایش دوست
مقدمه
واقعيت اين است که هميشه انسان ها در صدد بودند از رازهاي عالم وجود آگاهي يابند تا بتوانند از تاثير و نقش آنها در زندگي خود بهره گيرند و با ملکوت عالم مأنوس باشند . قرآن نيز انسان ها را به اين امر تشويق کرده و فرموده : « اولم ينظروا في ملکوت السماوات و الارض ... » (1) و علاوه بر اين ، قرآن با تشويق مومنان به تدبر در آيات کتاب خداوند عميق ترين و دقيق ترين اسرار و سنن واقعي عالم وجود را در اختيار انسان ها قرار مي دهد تا عطش رازآموزي انسان را به صورتي صحيح سيراب کند . ولي از آنجايي که خداوند در مقابل هر غذاي حلالي غذاي حرامي نيز قرار داده تا معلوم شود چه کسي طالب حق است و چه کسي طالب ارضاي نفس اماره ، در مورد توجه به غيب هم موضوع همين گونه
است ، و انسان هاي گرفتار نفس اماره بدون آنکه بدانند ؛ نحوه ي رويکردشان به راز و امور غيبي ، رويکردي وهمي و بي ثمر مي باشد ، که نمونه هاي اين رويکرد انحرافي را در جادوگران مي توان ملاحظه کرد . نويسنده ي محترم در اين کتاب سعي کرده به کمک قرآن و روايات و دلايل حکمي ، تفاوت اين دو رويکرد را روشن نمايد تا نه تنها مرز خرافه با حقيقت روشن شود ، بلکه خواننده با معارف بلندي در موضوع امور غيبي آشنا گردد و ان شاء الله بتواند با پيگيري اين امور جهت زندگي خود را هر چه بيشتر به سيره ي اولياء دين « عليهم السلام» نزديک کند .
سوالات عبارتند از :
1 ـ نقش سحر در زندگي انسان ها چه اندازه است ؟ آيا مي توان از طريق سحر سرنوشت انسان ها را تغيير داد ؟
2 ـ آيا چشم زخم حقيقت دارد ، و افرادي هستند که توان چشم زدن داشته باشند ؟
3 ـ جايگاه احضار روح در معارف اسلامي کجاست ؟
4 ـ کيفيت و حکم هيپنوتيزم چگونه است ؟
زمينه هاي پذيرش شيطان يا ملک :
همان طور که مي دانيد و قرآن هم به ما خبر داده است بالاخره مجموعه اي از قواي غيبي در عالم موجود است که اگر بخواهيم انواع آنها را بشماريم به اين صورت است که متوجه باشيم ، اصل همه غيب ها حضرت غيب الغيوب يعني حضرت رب العالمين است ، خداوند غائبي
است که تمام عالم تحت تاثير و سيطره ي اوست . ملائکه نيز از حقايق غيبي اند که بر عالم و آدم تاثير مي گذارند و علاوه بر تدبير عالم ، به اولياء الهي نيز کمک مي کنند . از جمله قواي غيبي عالم که مي توانند تاثيرگذار باشند ، جنيان هستند ، حالا چه ازجهت مثبت و چه از جهت منفي . جنياني را که نقش منفي دارند شياطين مي نامند . و باز از جمله موجودات غيبي که مي توانند تاثيرگذار باشند ، نفس انسان ها است ، بعضي از انسان ها مي توانند بر روح و روان ساير انسان ها تاثير بگذارند .
مي توان از وجودات غيبي ، درست استفاده کرد ، همچنان که مي شود از انوار آنها محروم شد . همان طور که مي توان از خدا استفاده کرد و قلب را آماده پذيرش انوار الهي نمود ، مي شود با پشت کردن به دين الهي ، از انوار حضرت رب العالمين محروم شد . حال اگر خود را از انوار الهي محروم کرديم ، قواي غيبي منفي جاي آن را مي گيرد . زيرا همان طور که اين يک قاعده است که : « ديو چون بيرون رود فرشته درآيد » عکس آن هم هست که : « فرشته چو بيرون رود ديو در آيد » ديو همان شيطان است .
هيچ وقت نمي شود قلب و فکر ما بدون يک نيروي خيالي حرکت کند ، ما هميشه بر اساس قواي خياليه کارهايمان را انجام مي دهيم . به عنوان نمونه ، قبل از اينکه بلند شويم و به اين جلسه بياييم ، يک تصور خيالي از اينجا داريم که بر اساس آن بدن را حرکت دهيم تا بياييم اينجا . حال آن صور خيالي که عامل حرکت ما است يا بر اساس تجلي نور الهي بر قوه ي خيال ما به وجود آمده ، يا بر اساس وسوسه هاي شيطان ايجاد شده است ، خيال ما خالي از يکي از آن دو نمي باشد . اگر زمينه ي پذيرش نور الهي ضعيف شد ، شيطان با تحريک قوه ي وهميه فعاليت خود را شروع مي کند و با وعده هاي دروغ ما را به مسيري که مي خواهد مي کشاند .
قرآن مي فرمايد : « و قال الشيطان لما قضي الامر ان الله وعدکم وعد الحق و وعدتکم فاخلفتکم و ما کان لي عليکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لي فلا تلوموني و لومرا انفسکم ما انا بمصرخکم و ما انتم بمصرخي اني کفرت بما اشرکتمون من قبل ان الظالمين لهم عذاب اليم » (2) و چون روز حساب بر پا شد شيطان مي گويد : خدا به شما وعده داد ، وعده ي راست ، و من به شما وعده دادم ، و خلاف کردم ، و مرا بر شما هيچ تسلطي نبود جز اينکه شما را دعوت کردم و اجابتم نموديد پس مرا ملامت نکنيد و خود را ملامت کنيد ، من فريادرس شما نيستم و شما هم فرياد رس من نيستيد ، من به آنچه از قبل براي خدا شريک مي دانستيد ، کافرم . آري ستمکارن عذابي پر درد خواهند داشت .
طبق آيه ي فوق شيطان در آن شرايط دارد مي گويد خودتان بد بوديد و زمينه ي پذيرش نور الهي را در وجود خود از بين برديد ، من را چرا ملامت مي کند . چون اهل جهنم در قيامت به شيطان مي گويند : چرا ما را گمراه کردي ؟ مي گويد : من شما را گمراه نکردم ، در اين گمراهي خودتان را ملامت کنيد ، من ديدم شما پذيراي وعده هاي من هستيد ، جلو آمدم ، باز بيشتر پذيراي وعده هاي من بوديد ، بيشتر جلو آمدم . گاهي آنقدر طرف پذيراي شيطان مي شود که به تعبير اميرالمومنين « عليه السلام»: « اتخذوا الشيطان لامرهم ملاکا و اتخذهم له اشراکا فباض و فرخ في صدورهم و دب و درج في حجورهم فنظر باعينهم و نطق بالسنتهم فرکب بهم الزلل و زين لهم الخطل فعل من قد شرکه الشيطان في سلطانه و نطق بالباطل علي لسانه » (3)
شيطان را معيار کار خود گرفتند ، و شيطان نيز آنها را دام خود قرار داد و در دلهاي آنها تخم گذارد ، و جوجه هاي خود را در دامانشان پرورش داد . با چشم هاي آنان مي نگريست ، و با زبان هاي آنان سخن مي گفت . پس با ياري آنها بر مرکب گمراهي سوار شد و کردارهاي زشت را در نظرشان زيبا جلوه داد ، مانند رفتار کسي که نشان مي داد در حکومت شيطان شريک است و با زبان شيطان ، سخن باطل مي گويد .
حضرت مي فرمايند ممکن است کسي روح و عقل و قلبش ، همه و همه در دست شيطان قرار مي گيرد .
بدن مظهر قدرت روح :
براي جواب به سوالات عزيزان لازم است آياتي را به عنوان مبنا مطرح کنيم تا راحت به جواب برسيم ، از جمله مبناهايي که بايد بدان توجه داشت توجه تاثير نفس يا منِ انسان است بر تن او . شما نفسي داريد که بر « تنِ» شما تاثير مي گذارد . حتي وقتي به جهت ترس ، قلبتان شروع مي کند بزند « منِ» شما مي ترسد و تحت تاثير آن است که قلب گوشتي شما شروع به تپش هاي غير عادي مي کند . اين قدر نفس آدم روي تن او تاثير دارد که تن مظهر بسياري از حالات من او مي شود ، تا آنجا که گاهي با تحريک بدن توسط « نفس » تازه معلوم مي شود چه قدرتي داشته ايم ، مثلاً هيچ وقت فکر نمي کرديد بتوانيد از روي جوي آب جلوي خانه تان بپريد . ده سال آنجا زندگي مي کردي و هيچ وقت تصور پريدن از روي آن را هم نداشتي ، اما وقتي يک گرگ دنبالت کرد ديگر معطل نمي شوي که از روي پل بروي آن طرف ، با تمام نيرو از روي جوي آب مي پري آن طرف ، حتي دو متر هم آن طرف تر مي پري ، بعد هم از خود مي پرسي اين قدرت را از کجا آوردم ؟ اين قدرت را « منِ» شما در بدن شما ايجاد کرد .« من» ترسيد و براي دفع خطر چنين قدرتي را به بدن داد .
گاهي کسي که صرع دارد با يک حرکت چند نفر را که دست او را گرفته اند پرت مي کند آن طرف ، چون با تحريک من يا نفس او بدنش چنين قدرتي پيدا مي کند که به طور عادي هيچ وقت بدن و ماهيچه هايش چنين قدرتي ندارند ، ولي چون روح او فوق العاده تحريک شده و از تعادل خارج گشته است ديگر نمي تواند با عقلش آن تحريک را کنترل کند . در همين رابطه مي گويند : « ديوانه ها زور دارند » به خاطر اينکه « من» آدم ها قدرت فوق العاده دارد . ولي عقل تاثير آن را بر بدن کنترل مي کند ، حال اگر عقل در ميدان نبود ديگر قدرت نفس انسان در کنترل عقل نخواهد بود .
« من » انسان ها آنقدر قدرت دارد که مي تواند از فاصله ي دور قطار در حال حرکت را نگه دارد . آن مرتاض با دستش نمي تواند قطار را نگه دارد ، اما با تمرکز قواي نفس روي قطار مي تواند اين کار را بکند ، تمرکز يعني جمع کردن قواي نفس . البته مدت ها طول مي کشد تا بتواند نفس خود را عادت به تمرکز بدهد . حال با توجه به چنين قدرتي که در نفس هر کس هست ، انسان مي تواند از آن قدرت به صورت مثبت و يا منفي استفاده کند ، مومني که نفس خود را متمرکز مي کنند و قدرت آن را ظاهر مي نمانيد ، اهل کرامت مي شوند ، و غير مومنين درهمان رابطه اهل فتنه و فساد مي شوند .
کتک خوردن از خيالات :
مبنا يا موضوع دومي که بايد مورد توجه قرار گيرد که به يک اعتبار ادامه همان نکته اول است ، موضوع شدت تاثير من روي تن است . اين قدر گاهي من انسان روي تن آدم تاثير مي گذارد که با ساختن خيالات و رشد آنها موجب مي شود که هر چه تصور مي کند بر روي بدنش محقق شود . اين در حالي است که انسان در تعادل نباشد و عقل او روي خيالاتش کنترل نداشته باشد .
نقش خيال بر روي تن بسيار عجيب است . مثلاً اگر طرف در خانه تنها نشسته است ، يک مرتبه فکر کند که نکند يک دزد از ديوار بالا بيايد . در اين حال اگر عقل و ايمان او به کمک آيند که مگر خدا تو را تنها مي گذارد ، خدا خودش کمک مي کند ؛ همين توکل انسان به خدا نمي گذارد آن خيال رشد کند . اما اگر عقل و ايمان در صحنه ي نبود و آن خيال همچنان رشد کرد و باز قدرت گرفت و رشد کرد ، يک مرتبه طرف آن دزد را بالاي ديوار مي يابد . اگر باز خيال کرد که حالا مي آيد و يک کتک محکم به من مي زند ، مي يابد که آن دزد آمد و شروع کرد او را زدن ، و اگر خيال کرد طوري او را زد که تمام بدنش سياه شد ، مي يابد که بدنش سياه شد . بعد که آن خيالات رفت و آشنايان آمدند مي بينند که واقعاً بدن او سياه شده و مي پذيرند که دزدي آمده و او را کتک زده و بدن او را سياه کرده است . در حالي که او از خيالات خودش کتک خورده ، آن خيالات آنقدر قوي بود که روي بدن او تاثير گذارد . بنده خودم موردي را مي شناختم که مي گفت : جنيان آمدند و محکم با دست روي صورتم زدند ، و فردا صبح جاي پنج انگشت روي صورتش کبود بود . اين همان کتک خوردن از خيالات نفس خود است . عموم مردم اين قدرها خيالاتشان را رشد نمي دهند ، چون با توکل و ايمان و عقل آن را کنترل مي کنند ، ولي انسان هاي معمولي از خيالاتشان تاثير مي گيرند و اگر در يک تنهايي قرار گرفتند که کاملاً خيالاتشان امکان رشد کردن پيدا کرد تاثير شديدي از آن مي گيرند .
قديمي ها مي گفتند زن هايي را که تازه زايمان کرده اند تنها نگذاريد ، جنيان مي آيند او را اذيت ميکنند . اين حرف از جهتي درست است و از جهتي غلط ، چون از جهتي واقعاً اين خانم در آن حالت ضعف بدني پيش آمده و تنهايي ، خيالاتش را نمي توانست کنترل کند ، و لذا صورتي را در بيرون براي خود مي ساخت و از آن تاثير مي پذيرفت ، و از جهت ديگر چون واقعاً چيزي در بيرون نبود ، او در خيالات خود آن را مي ساخت . آدمي که ضعيف شود نيروي کنترل خيالش تحليل مي رود ، از اين رو خيالش تحرک بيشتري پيدا مي کند . نمونه ي ساده اين حالت را وقتي در روز به شدت خسته شده ايد و سب مي خواهيد بخوابيد تجربه کرده ايد . هر چه مي خواهيد بخوابيد ، خيالاتتان نمي گذارد ، چون بدن ضعيف است تاثير خيالات بيشتر است . خيالاتتان در شرايط خستگي بدن قوي تر از شرايط عادي تاثير مي گذارند . اما اگر بدنتان در شرايط عادي باشد ، خيالات که مي آيند قدرت کمتري در تاثيرگذاري دارند . از قديمي ها شنيده ايد که مي گفتند در حمام ها اگر صبح زود مي رفتيم جنيان را مي ديديم . چون اولاً : وقتي تنها در حمام بودند جنيان را مي ديدند زيرا تنهايي ؛ خيال پرور است . ثانياً : در آن فضا به جهت بخار زياد ، اکسيژن به اندازه ي کافي موجود نبود و لذا به بدن فشار مي آورد و قوه ي وهميه قوي مي شد ، وقتي قوه وهميه قوي شد انسان هر چه را انتظار دارد مي سازد ، آنقدر هم شديد مي سازد که از آن تاثير مي گيرد . طرف مي گويد خودم ديدم در جنگل که بودم از لابلاي درخت ها يک مرتبه کسي آمد و شروع کرد به زدن من ، و اين هم جاي مشت او ، و واقعاً به اندازه جاي مشت صورت او ورم کرده است ، شما مي مانيد که آخر اينجا جايي نيست که کسي پنهان شده باشد و بعد هم بيايد اين بنده خدا را کتک بزند . غافل از اينکه او در آن تنهايي با رشد خيالات ، از خودش کتک خورده ، منِ او آنقدر قدرت دارد که به اين شکل بر بدن او تاثير بگذارد . در حالي که ما اين تاثيرات را به پاي انسان يا جني مي گذاريم . (4) البته نمي خواهم وجود جن را رد کنم ، فعلاً مي خواهيم نقش قواي نفس روشن شود ، تا آرام آرام برسيم به جايگاه جن و ملک و سحر . موقعي که طرف از خيالات خود تاثير مي گيرد آنقدر به خيال خود اجازه ي رشد داده است که آن خيال مي تواند روي بدنش او تاثير گذارد . حتماً شنيده ايد طرف خواب رفيقش را ديد که صحراي محشر است رفيقي که در جهنم بود ، جلو او را گرفت که يک ريال از او طلبکار هستم بده و گر نه نمي گذارم از پل صراط به سوي بهشت رد شوي ، گفت اينجا که پول ندارم ، گفت پس بگذار براي اينکه يک کمي خنک شوم انگشتم را روي بدنت بگذارم ، از سوز تماس انگشت او روي بدنش فرياد کشيد و بيدار شد ، ديد راستي راستي آن جاي بدنش زخم شده است و به شدت مي سوزد . آري خيال طرف ، به عالم قيامت سير کرد و تحت تاثير آن عالم قرار گرفت و آن تاثير را به بدن منتقل کرد . بدن او که به قيامت نرفت ، بدنش در رختخواب خوابيده بود ، روحش به قيامت رفت و از آن عالم متاثر شد ولي بدنش زخم شد . در فرانسه براي اينکه ثابت کنند روان انسان بر بدنش تاثير مي گذارد در محکمه و در جلو زنداني مجازات او را اين چنين قرار دادند که بايد آهن گداخته اي را روي دستش بگذارند ، براي اجراي حکم در زندان و جلوي فرد زنداني کوره اي حرارت زا آوردند و ميله اي را هم در کوره گذاشتند تا خوب داغ و قرمز شد ، دست هاي فرد زنداني را همان طور که نگاه مي کرد به تخت بستند ، و پس از آن چشمش را بستند ـ بنده ي خدا در ذهن خود تصور مي کرد که مي خواهند آهن قرمز را روي دستش بگذارند ـ بعد ميله آهن قرمز را نزديک دستش آوردند ، ولي يک ميله ي آهن سرد را روي دستش گذاشتند ، يک دفعه فرياد زد ، سوختم و بعد هم دستش تاول زد . از اين طريق تاثير روان بر بدن را نشان دادند .
تأثير روان بر جسم:
ابن سينا بحث بسيار خوبي دارد که ما در جاي ديگر به طور مفصل عرض کرده ايم.(5) مي گويد تخته اي با عرض يک موزائيک وطول مثلاً ده متر را بر سطح زمين قرار دهيد و به يک نفر انسان عادي بگوييد بر روي آن حرکت کن، امکان اينکه پايش از روي تخته جدا شود بسيار بسيار کم است. ولي اگر همين تخته را بر روي ارتفاع چهار متري قرار دهيد، به طوري که زير آن تخته خالي باشد و آن شخص بخواهد روي آن حرکت کند، امکان سقوط آن بسيار بيشتر است. زيرا درحالت دوم تصور افتادن در او قوي تر است گاهي آنقدر آن تصور شديد مي شود که طرف گمان مي کند سقوط واقع شد و لذا بدن خود را مطابق آن سقوط تغير حالت مي دهد و در نتيجه سقوط مي کند. يعني اول در ذهن خود افتادن را تصور کرد ، و سپس به ماهيچه هايش عکس العملي مطابق سقوط کردن را دستور داد و در نتيجه به جهت حرکت ماهيچه ها سقوط کرد . در صورتي که در حالت عادي عکس آن واقع مي شود ، يعني اول ماهيچه ها توان مقاومت ندارند و سپس طرف سقوط مي کند . ابن سينا با اين حرفش ، نکته ي مهمي را متذکر مي شود . حتماً شنيده ايد که او يک پزشک بزرگ است ، او مي فهمد که بسياري از بيماري ها را اول روح پذيرفته است که بيمار شود بعد آن را به بدنش تحميل مي کند ، در واقع به بدنش مي گويد چرا بيمار نمي شوي؟
عين قاعده فوق را در بقيه مسائل روحي و خيالي مي توانيد مشاهده کنيد . فارابي و محي الدين و امثال آنها ميگويند اگر کسي قاعده خيال را بشناسد بسياري از اسرار تفکر برايش حل و روشن مي شود و مي بيند نقش خيال تا کجاها گسترش دارد و روح ما با قدرت فوق العاده اي که دارد ، چگونه بر جسم ما تاثير مي گذارد .
با توجه به قدرت فوق العاده ي روح ، اگر اين روح ، الهي شود با چنين توان و استعدادي مي تواند نه تنها در بدن خود بلکه در خارج از بدن خود نيز موثر باشد . خدا به هيچ وجه دشمن ما نيست ، دوست ماست ، روحي که از خدا نور بگيرد روي جسم هم که اثر گذارد تاثيرش موجب متعادل شدن جسم مي شود ، مضافاً اينکه آن روح ، روحي مي شود داراي حکمت و بصيرت . اگر روح از خداي حکيم بصير عليم محبوب تاثير نگيرد ، از خيالات و وهميات شيطاني تاثير مي گيرد و در نتيجه ميل هاي غير متعادل در آن سر بر مي آورد و همان ميل ها را به بدن خود نيز سرايت مي دهد .
روح اگر از ملک تاثير بگيرد مثل آنها « عباد مکرم » مي شود ، اما اگر انسان دريچه ي روح خود را به سوي وسوسه باز کرد ، شيطان داخل مي شود ، وقتي شيطان آمد ، بستگي دارد که شما چطور دعوتش کنيد اگر کم دعوتش کنيد ، و نور ملائکه را به کلي در خود خاموش نکرده باشيد جنگ بين ملک و شيطان در جان شما شروع مي شود ، گاهي غلبه با آن
است و گاهي غلبه با اين (6) مثلاً ملک به قلب الهام مي کند که خدا انسان را تنها نمي گذارد ، به خدا توکل کن و اضطراب به خود راه نده . چيزي نمي گذرد شيطان مي آيد و وسوسه مي کند که نه آقا اگر دير بجنبي بدبخت مي شوي ، با رشوه هم که شده بايد اين کار را بکني . باز ملک با الهاماتش به دادمان مي رسد و باز شيطان با وسوسه هايش فکر ما را به دست مي گيرد و همين طور جنگ بين ملک و شيطان هست تا اينکه يا قلب ملکي مي شود يا شيطاني . عموماً از چهل سال به بعد تکليف آدم ها معلوم مي شود . انسان بيشتر ميدان را به شيطان داده ، اينقدر او جلو مي آيد تا تمام قلب را شيطاني کند . حالا که تمام قلب انسان شيطاني شد ، ديگر خودش را کاملاً در اختيار شيطان مي گذارد ، که کار جادوگران حرفه اي از اين قرار است . از اين رو جادوگري حرام است چون جادوگران حرفه اي از اين قرار است . از اين رو جادوگري حرام است چون جادوگر کارهايي مي کند که شيطان به کمکش بيايد و در همين رابطه مجبور مي شود به هر پستي و رذالتي تن دهد . يکي ا زهمين ها که عجيب هم زحمت کشيده بود چندين سال رفته بود آمريکا از جادوگران آمريکايي درس گرفته بود بعد هم رفته بود شيراز به قول خودش چهار سال هم در شيراز آموزش ديده بود ، آنقدر ظاهرش خراب بود که نگاهش هم که ميکردي شيطنت را در نگاهش مي ديدي و اذيت مي شدي . استاد شيرازي اش که يک خانم بوده به او دستور داده بود بايد مدتي خون بخوري و در مدفوع خود بنشيني ـ تا روحش پست شود و بتواند با شيطان ها مرتبط گردد ـ شهيدمطهري « رحمه الله عليه» در تفسير سوره ي جن مي فرمايند : روي هم رفته جنيان نسبت به انسان ها در درجه ي وجودي پايين تري هستند . حال شما حساب کنيد شيطان ها که از جنيان پست هستند چه اندازه پايين مي باشند و براي ارتباط با آنها چقدر بايد روح را پست کرد .
درجه ي وجودي جنيان :
جني ها به عنوان موجودات مختار ، هم صنف خوب دارند و هم صنف بد . اما چه خوب و چه بد ، از نظر درجه ي وجودي ، نسبت به انسان در درجه ي وجودي پايين تري هستند و اگر کسي بخواهد با آنها ارتباط برقرار کند بايد پايين بيايد . به همين جهت در سوره ي جن مشخص است که رسول خدا « صلي الله عليه و آله و سلم» مستقيماً با جنيان ارتباط برقرار نکردند بلکه خداوند به پيامبر « صلي الله عليه و آله و سلم» خبر ميدهد و مي فرمايد : « قل اوجي الي انه استمع نفر من الجن فقالوا انا سمعنا قرانا عجبا * يهدي الي الرشد فامنا به ولن نشرک بربنا احدا» (7)
اي پيامبر ! بگو به من وحي شده است که تني چند از جنيان گوش فرا داشتند و گفتند راستي ما قرآني شگفت آور شنيديم که به راه راست هدايت مي کند پس به آن ايمان آورديم و هرگز کسي را شريک پروردگارمان قرار نخواهيم داد .
با اين وصف ، جادوگران با بدترين جنيان و شروريان آنها ارتباط برقرار ميکنند . قرآن در مورد جنس شيطان و شخصيت او مي فرمايد :
« و اذ قلنا للملائکه اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابليس کان من الجن ففسق عن امر ربه ، افتتخذونه و ذريته اولياء من دوني و هم لکم عدو ، بئس للظالمين بدلا » (8) و ياد کن هنگامي را که به فرشتگان گفتيم آدم را سجده کنيد پس همه جز ابليس سجده کردند ، او از گروه جن بود ، پس از فرمان پروردگارش سرپيچيد . آيا با اين حال او و نسلش را به جاي من دوستان خود مي گيريد و حال آنکه آنها دشمن شمايند و چه بد جانشيناني براي ستمگرانند .
آيه ي فوق مي فرمايد : اولاً : شيطان از جنس جنيان است ، با توانايي هاي خاصي که جنيان دارند . ثانياً : از امر بندگي پروردگارش سر باز زده است .
چون شيطان جادوگران را مال خودش مي داند ، در راستاي هدف فاسدي که آنها دارند کمکشان مي کند . البته دو نوع جادوگر داريم : جادوگران قلابي که به واقع جادوگر نيستند و بيشتر با حدسيات کار مي کنند و خيالاتي را به افرادي که به آنها رجوع مي کنند القاء مي نمايند و آنها هم از سر سادگي مي پذيرند . ولي بعضي از جادوگران به کمک شياطين کارهايي از دستشان بر مي آيد ، قرآن در رابطه با جادوگران نوع دوم مي فرمايد : « و اتبعوا ما تتلوا الشياطين علي ملک سليمان و ما کفر سليمان و لکن الشياطين کفروا ، يعلمون الناس السحر ، و ما انزل علي الملکين ببابل هاروت و ماروت و ما يعلمان من احد حتي يقولا انما نحن فتنه فلا تکفر فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء و زوجه و ما هم بضارين به من احد الا باذن الله و يتعلمون ما يضرهم و لا ينفعهم و لقد علموا لمن اشتراه ما له في الاخره من خلاق و لبئس ما شروا به انفسهم لو کانوا يعلمون » (9) و يهوديان آنچه را که شيطان در رابطه با سلطنت سليمان گفتند ، پيروي کردند ، در حالي که سليمان کفر نورزيد ليکن آن شيطان ها به کفر گراييدند که به مردم سحر مي آموختند و نيز از آنچه بر آن دو فرشته هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود پيروي کردند با اينکه آن دو فرشته هيچ کس را تعليم سحر نمي کردند مگر آنکه قبلاً به او مي گفتند ما وسيله ي آزمايشي براي شما هستيم پس زنهار کافر نشوي ولي آنها از آن دو فرشته چيزهايي مي آموختند که به وسيله ي آن ميان مرد و همسرش جدايي بيفکنند ، هر چند بدون اذن خدا نمي توانستند به وسيله ي سحر به احدي زيان برسانند . و خلاصه چيزي مي آموختند که برايشان زيان داشت و سودي بديشان نمي رسانيد و قطعاً يهوديان دريافته بودند که هر کس خريدار اين متاع باشد در آخرت بهره اي ندارد ، وه که چه بد بود آنچه به جان خريدند اگر مي دانستند .
بشر دوستی
منبع : مستدرک 2 ،ص67
منبع : کافی 2 ،ص164
منبع:وسائل3،صفحه207
منبع : مجموعه ورّام جلد 1 ص12
منبع : غررالحکم ،ص212 و 271
منبع : غررالحکم ،ص212 و 271
منبع : تحف العقول ،ص91
· من تو را دوست دارم.. دیگری تو را دوست دارد.. دیگری دیگری را دوست دارد.. و این چنین است که ما تنهاییم..
· وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است
· دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند
· اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است
· اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم . این زندگی من است
· وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم
· hگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشهای را بالا ببری
دکتر علی شریعتی
تا حالا شده دلت واسه خدا بسوزه تو تنهایت اشک بریزی
خداونـد هـم
تنهـاييش را فــرياد ميـزنـد :
قـُل هـو الله احـد!!!
*******************
در خود می نگرم تا ببینم که خطا کجاست...
بعد از کمی تامل وقدری سکوت پی می برم
آن جا که خالی از خداست ، خطا ست
نشریه ان بی سی با نزدیک شدن به آغاز سال 2010 گزارشی از برترین داستانهای علمی دهه گذشته ارائه کرده است که کشف آب در ماه و رمزگشایی ژنوم انسان از مهمترینهای این داستانهای علمی به شمار می روند. به گزارش خبرگزاری مهر، آغاز سال 2010 به نوعی پایان نیز به شمار می رود، پایان دهه اول قرن 21 که وقایع متفاوتی را به همراه داشته است. دهه ای که جدا از وقایع سیاسی که تب آن سرتاسر جهان را فرا گرفته است رخدادهای ارزشمند و شگفت انگیز علمی زیادی نیز در آن رخ داده است. از رمزگشایی ژنوم انسان تا کشف آب بر روی کره ماه، اولین دهه قرن 21 مملو از داستانهای شگفت انگیز علمی است که نشریه ان بی سی طی گزارشی به خلاصه ای از 10 داستان برتر اشاره کرده است. فوریه سال 2001: رقابت میان شرکتهای دولتی و شرکتهای خصوصی به منظور ارائه توالی ژنتیکی در تاریخ 12 فوریه 2001 به پایان رسید و اولین الگوی این توالی در نشریه بین المللی Science منتشر شد. این دستاورد علمی توانست تحولی بزرگ را در جهان علم پزشکی ایجاد کند. نوامبر 2002: در 11 نوامبر سال 2002 جهان ریاضی پس از اینکه گریگوری پرلمان اولین سری از راه حل های یکی از قدیمی ترین مسائل لاینحل ریاضی متعلق به یک قرن پیش را ارائه کرد به تکاپو افتاد. این مسئله که به "حدس پوانکاره" شهرت دارد می گوید در سه بعد هیچ راهی وجود ندارد که بتوان شکلی حلقوی را بدون شکافتن آن بر روی یک کره قرار داد اما هر شکل بدون حفره ای را می توان بر روی یک کره قرار داد. پرلمان در سال 2006 با رد کردن جایزه یک میلیون دلاری و بزرگترین مقام ریاضی جهان غوغای دیگری به وجود آورد. فوریه 2003: در اول فوریه 2003، حادثه تلخ انفجار شاتل فضایی کلمبیا بر فراز تگزاس برای همیشه در خاطره سازمان ناسا به ثبت رسید. تراژدی که طی آن هفت نفر از فضانوردان این سازمان جان خود را از دست دادند و تجدید نظری بزرگ در برنامه های شاتل های ناسا ایجاد کرد. پس از آن پرواز ناوگان شاتلها به مدت دو سال به تعویق افتاد تا ناسا در این مدت به بررسی حادثه و بازسازی نقاط ضعف ایمنی شاتلها بپردازد. ژانویه 2004: در این تاریخ کاوشگر اسپیریت و آپارچونیتی سازمان ناسا بر روی سیاره مریخ فرود آمدند و به سرعت شواهدی کافی را برای اثبات وجود آب مایع که در زمانهای بسیار دور در این سیاره جاری بوده است به دست آوردند. این روباتها پس از اتمام دوره 90 روزه ماموریت خود به کشف پدیده های علمی ادامه دادند. ژوئن 2004: فضاپیمای SpaceShipOne زمانی که در 21 ژوئن به فضا پرواز درآمد، خط مرز پروازهای فضایی خصوصی را شکست. این فضاپیما در چهارم اکتبر جایزه 10 میلیون دلاری انصاری را برای پروازهای فضایی خصوصی به خود اختصاص داد. این موفقیت روزی می تواند منجر به آغاز صنعت توریسم فضایی شود. جولای 2005: در 29 جولای 2005 فضانوردان برای اولین بار کشف جهانی منجمد بزرگتر از پلوتون را در ورای مدار نپتون گزارش کردند. به گزارش مهر، این یافته اتحادیه بین المللی نجوم را بر آن داشت تا مذاکرات بیشتری را برای تعریف واژه سیاره برنامه ریزی کند. پلوتون و جرم تازه کشف شده به نان اریس پس از این تصمیم از مقام سیاره بودن به دو سیاره کوتوله تنزل رتبه پیدا کردند. دسامبر 2005: در 20 دسامبر این سال یک قاضی فدرال اعلام کرد "طراحی هوشمند" به معنی آفرینش در جامه مبدل بوده و علم به شمار نمی رود. در عین حال تدریس این مبحث از سال 2005 در کلاسهای علمی مدارس عمومی ممنوع شد. پشتیبانان طراحی هوشمند معتقدند ویژگی های جهان هستی به اندازه ای پیچیده است که بهترین توضیح برای آن وجود یک عامل هوشمند است. اکتبر 2007: تغییرات جوی جهانی در 12 اکتبر این سال یکی از بزرگترین تیترهای خبری را به خود اختصاص داد زیرا هیئت بین دولتی تغییرات جوی و نایب رئیس ریاست جمهوری آمریکا ال گور جایزه صلح نوبل را به دلیل تلاشهای فراوانی که به منظور آگاه سازی عمومی در رابطه با ارتباط میان انسان و گرمای جهانی انجام داده بودند به خود اختصاص دادند. رابطه ای که مذاکرات بر سر آن همچنان ادامه دارد. سپتامبر 2008: بزرگترین برخورد دهنده اتمی جهان در 10 سپتامبر 2008 فعال شد در حالی که دانشمندان امیدوار بودند این دستگاه بتواند رازهای نهفته چگونگی شکل گیری جهان هستی را آشکار کند. 10 روز پس از این تاریخ این آزمایشگاه بزرگ 10 میلیارد دلاری دچار نقص فنی شد، برخورد دهنده بزرگ هادرون در 20 نوامبر 2009 فعالیت خود را از سر گرفت و این فعالیتها را برای ثبت رکوردهایی در فیزیک در سطوح بالای انرژی ادامه داد. اکتبر 2009: برخورد فضاپیمای ناسا با حفره ای در ماه در 9 اکتبر 2009 و کشف آب در این کره به عنوان یکی از مهمترین رویدادهای علمی سال جاری خبر ساز شد. یافته های این آزمایش در 13 نوامبر اعلام شدند و یافته های ماموریتهای پیشین کره ماه را مبنی بر وجود نشانه های آب در این سیاره به صورت رسمی به تایید رسید. |
سال شمار حوادث آخرالزمان
بروز فتنۀ ناشنوا در ری
پیدایش فتنه در ری یا زورا (تهران)، یکی از نشانه های بسیار مهمّ قیام امام مهدی(علیهالسّلام) و سرآغاز دور تازه ای از حوادث آخرالزمان می باشد. به دلیل اهمّیّت و ارتباط فتنه در تهران با قیام خراسانی در مشرق (خراسان) و قیام سفیانی در مغرب (شام)، امام صادق(علیه السّلام) این فتنه را در کنار قیام زمینه سازان ظهور امام مهدی(علیه السّلام) یاد کرده است:
... خروج پرچمی از مشرق و پرچمی از مغرب و فتنه ای
که بر اهل زوراء (تهران) سایه می افکند و خروج مردی
از فرزندان عمویم زید در یمن و غارت شدن پردۀ خانۀ خدا...(1).
امام علی(علیه السّلام) می فرماید:
... امّا ری، پس بی گمان، آنجا شهری است که به وسیلۀ ساکنان خود
به آشوب کشیده می شود، و فتنۀ ناشنوا در آن ماندگار است....(2).
«فتنۀ ناشنوا» آشوبی است که در آن، افراد فتنه گر و فتنه زده به سخن خیرخواهان گوش فرا نمی دهند و کسی به داد کسی نمی رسد، و چنان که امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) پیش بینی کرده است، این فتنه، مدّت زمانی دراز در ری ماندگار شده و به فتنه های دیگری، مانند جنگ شروسی و سفیانی با اهل ری و مخالفت اهل ری با حسینی خراسانی و حسنی گیلانی، کشیده می شود، و خرابیِهای بسیاری را در این شهر در پی خواهد داشت.
به اعتقاد نگارنده، فتنۀ ناشنوا در ری همان اختلافی است که بر سر نتیجۀ انتخابات ریاست جمهوری ایران، برگزارشده در روز جمعه، 18 جمادی الثانیۀ 1430، 22 خرداد 1388 برابر 12 ژوئن 2009، میان زمامداران انقلاب ایران و طرفدارانشان افتاد و انقلاب و نظام حکومتی ایران را دچار چالشی بزرگ ساخت، و این فتنه همچنان ادامه دارد.(3)
نقش عدد 666 در حوادث آخرالزمان
در بارۀ عدد 666 مطالب و نکاتی هست که تا کنون بر پژوهشگران پوشیده مانده است، و ما بر آنیم با یاری خداوند متعالی و عنایات خاصّۀ امام مهدی(علیه السلام)، به برخی از آنها اشاره ای داشته ایم.
امام علی(علیه السّلام) فرمود:
... برای او (مهدی) غیبت و حیرتی است که گروههایی
در آن گمراه میشوند، و گروهی بر هدایت استوار میمانند...
و شش روز یا ماه یا سال طول میکشد... آنان (استواران بر هدایت)
برگزیدگان این امّتاند که با نیکان برگزیدۀ این خاندان همراهاند(3).
هرچند، در این حدیث ارزشمند، آشکارا از عدد 666 و یک دورۀ کامل 6 سال و 6 ماه و 6 روزه سخن به میان نیامده است، شاید بتوان گفت، عددهای مطرح شده در آن، به یک دورۀ 78 ماهۀ سرگردانی مؤمنان در آخرالزمان اشاره دارد. چشم شیطان کور وگوش شیطان کر، اگر حدس ما در این رابطه درست از آب درآید، احتمال می دهیم، آغاز این دورۀ سرگردانی، از محرّم 1430 باشد که در این سال، فتنۀ ناشنوا در تهران پدیدار شد. بنا بر این، طیِّ یک دورۀ 78 ماهه، باید منتظر وقوع حوادثی سرنوشت ساز در جهان باشیم.
1430: محرّم ، صفر، ربیع الاوّل، ربیع الثانی، جمادی الاولی، جمادی الثانیه، رجب، شعبان، رمضان، شوّال، ذی قعده، ذی حجّه.
1431: محرّم، صفر، ربیع الاوّل، ربیع الثانی، جمادی الاولی، جمادی الثانیه، رجب، شعبان، رمضان، شوّال، ذی قعده، ذی حجّه.
1432: محرّم، صفر، ربیع الاوّل، ربیع الثانی، جمادی الاولی، جمادی الثانیه، رجب، شعبان، رمضان، شوّال، ذی قعده، ذی حجّه.
1433: محرّم، صفر، ربیع الاوّل، ربیع الثانی، جمادی الاولی، جمادی الثانیه، رجب، شعبان، رمضان، شوّال، ذی قعده، ذی حجّه.
1434: محرّم، صفر، ربیع الاوّل، ربیع الثانی، جمادی الاولی، جمادی الثانیه ، رجب، شعبان، رمضان، شوّال، ذی قعده، ذی حجّه.
1435: محرّم، صفر، ربیع الاوّل، ربیع الثانی، جمادی الاولی، جمادی الثانیه، رجب، شعبان، رمضان، شوّال، ذی قعده، ذی حجّه.
1436: محرّم، صفر، ربیع الاوّل، ربیع الثانی، جمادی الاولی، جمادی الثانیه، ماه رجب، روزهای 1، 2، 3، 4، 5، 6، 7 (جمعه)... .
بی تردید، این دورۀ 6 سال و 6 ماه و 6 روزه، دورانی پرآشوب و دل آزار خواهد بود که امیدواریم دورۀ پایانی سرگردانی و گرفتاری مؤمنان باشد و با لطف خدای متعالی، در آینده ای نزدیک، شاهد ظهور امام مهدی(علیه السّلام) باشیم.
تا کنون، پس از آشکارشدن فتنۀ ناشنوا، درجمادی الثانیۀ 1430، خرداد 1388 برابر ژوئن 2009، در تهران، از صفر 1432 برابر ژانویۀ 2011 به این سو، شاهد بروز شورشهای مردمیضدّ حاکمان یا فتنۀ «افسارگسیختن عربها» در سرزمینهای عربی اسلامی بودیم که باعث خرابی، کشتار و سقوط برخی پادشاهان گردید و همچنان ادامه دارد و بحران اقتصادی و اجتماعی در جهان، را در پی داشت و به هرج و مرج در عرصۀ بین الملل، قحطی، جنگ و شورش اهل مغرب و قیام سفیانی کشیده خواهد شد.
اگر امروز آخرین روز زندگیت باشه چه کاری دوست داری انجام بدی.................
دوستت دارم مادر
ای گلبرگی از جنس بلور ای مستی عاشقانه ها ای جلوه گر مهر خدایی ای نسیم ملایمتر از باد ای سر چشمه معنای هستی ای زیباترین لحن آفرینش ای تمنای دل بی ریا ای یاس ای رویای شبانه ای آرزوی هر خسته ای صبر بی انتها ای باور خوبیها ای گوهر اعلاء ای زیباترین تصویر عاشقی ای........................................................................................دوستت دارم مادر
یا حسین ( ع )
یک عمر بر سر وسینه خود زدیم دریغ از یک لحظه شناخت اسم تو راه تو هدف تو و شهادت تو.............................
افسوس......................
تعداد صفحات : 56
بهترین وکیل مشهد | 09156948002