|
|||
|
|
|||
|
اين دعا دعايى است كه امام باقر عليه السّلام در سحرهاى ماه رمضان مىخواندند:
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ بِأَبْهَاهُ وَ كُلُّ بَهَائِكَ بَهِيٌّ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِبَهَائِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ جَمَالِكَ بِأَجْمَلِهِ وَ كُلُّ جَمَالِكَ جَمِيلٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِجَمَالِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ جَلالِكَ بِأَجَلِّهِ وَ كُلُّ جَلالِكَ جَلِيلٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِجَلالِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ عَظَمَتِكَ بِأَعْظَمِهَا وَ كُلُّ عَظَمَتِكَ عَظِيمَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِعَظَمَتِكَ كُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ نُورِكَ بِأَنْوَرِهِ وَ كُلُّ نُورِكَ نَيِّرٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِنُورِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ رَحْمَتِكَ بِأَوْسَعِهَا وَ كُلُّ رَحْمَتِكَ وَاسِعَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ كُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ كَلِمَاتِكَ بِأَتَمِّهَا وَ كُلُّ كَلِمَاتِكَ تَامَّةٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِكَلِمَاتِكَ كُلِّهَا.
خدايا از تو درخواست مىكنم به حق زيباترين مرتبه از زيبايىات،و همه مراتب زيبايىات زيباست،خدايا از تو
در هوایت بیقرارم روز و شب
با نگاه پست همه چیز را می توان ننگ شمرد حتی مهر مادر به فرزند را ... حکیم ارد بزرگ
عاشورا از ریشة عشر به معنای ده و دهم و تاسوعا از ریشه تسع به معنای نه و نهم است .
نامه اي به امام زمان(عج)
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام ،سلام من به سلطاني که سالياني سلطنش به خاطر سياهي دلهايي به سالي بعد افتاده است سلام من به مولايي که بندگان همچو منش عنان خودخواهي را به دست گرفته اند وزردل را بازنگاري معاوضه مي کنند وخبرندارند درکوچه ها دلبري به اميد دلي نشسته است.
|
گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم
گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم
گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند
گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم
------------------------------
رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود
با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی
و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتند
و...و من همچون غربت زدای در اغوش بی کران دریای بی کسی
به انتظار ساحل نگاهت می نشینم و می مانم تا ابد
وتا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشوید
بانوی دریای من...
کاش قلب وسعت می گرفت شمع با پروانه الفت می گرفت
کاش توی جاده های زندگی خنده هم از گریه سبقت می گرفت
در معجزات امام زمان(عج)
EXEXابونصر خادم می گوید: بر امام زمان(عج) وارد شدم در حالی که وی در گهواره بود، به من فرمود: آیا مرا می شناسی؟ گفتم: آری، تو سرور و فرزند سرورم هستی. فرمود: من از این سئوال نکردم: گفتم: پس برایم بیان کن. فرمود: من خاتم اوصیاء هستم و خداوند توسط من بلا را از اهلم و شیعیانم دفع خواهد کرد.
روزی معتضد خلیفه عباسی شخصی را به اتفاق دو نفر به سامرا فرستاد و گفت: چون حسن بن علی علیه السلام وفات نموده، به خانه او هجوم برید و هرکس که در آنجا بود، سر او را برای من بیاورید.
[آن شخص می گوید:] ما هم به دستور او عمل کردیم و به سامرّا رفته، به خانه آن حضرت هجوم بردیم، اما کسی را در آنجا نیافتیم، خانه را خالی دیدم، وقتی پرده را کنار زده، سردابی دیدیم، هنگامی که وارد آن سرداب شدیم، دریایی نمایان شد. در آخر سرداب روی آب حصیری قرار داشت، فردی با هیئت خیلی زیبا روی آن نماز می خواند و اصلاً به ما توجهی نداشت. خواستیم به طرف او برویم در آب افتادیم نزدیک بود غرق شویم. برگشتیم جریان را به معتضد گفتیم، او گفت: این مطلب را پوشیده دارید و الاّ گردنتان را می زنم.
خادم امام حسن عسکری علیه السلام می گوید: بعد از ده روز از تولد امام زمان(عج) خدمت آن حضرت رسیدم و عطسه نمودم، حضرت به من فرمود: یَرْحَمَکَ الله. می گوید: خوشحال شدم، چون حضرت مرا دعا کرد. آنگاه فرمود: آیا نمی خواهی درباره عطسه مژده به تو بدهم؟ گفتم: آری سرورم! فرمود: عطسه سه روز انسان را از مرگ در امان نگه می دارد.
در سال 339 ه . ق قرمطی ها حجرالاسود را [که قبلاً برده بودند] به جایش برگرداند. شخصی [به نام ابن هشام] می گوید: در کتاب ها خوانده بودم که فقط امام هر عصری می تواند آن را در جایش بگذارد. لذا به مکه رفتیم و به خادمان کعبه پول دادم تا در جایی [باشم] که امکان دارد گدارنده حجر الاسود را در جای خود، ببینم. من می دیدم که هرکس می رفت تا آن را در جایش نصب کند، حجرالاسود می لرزید و نمی ایستاد، تا اینکه جوانی زیبا روی و گندم گون آمد و حجرالاسود را گرفت و در جایش گذارد و سنگ ایستاد.
یکی از بزرگان شیعه دو پسر داشت، یکی در صراط مستقیم بود و مرده ها را غسل می داد و پسر دیگرش بی بند و بار بود و کارهای حرام انجام می داد.
از طرف امام زمان به آن شیعه مالی داده شده که به حج برود. او مقداری از آن مال را به پسر فاسدش داد. هنگامی که از حج برگشت حکایت کرد که در جایی ایستاده بوده که ناگهان جوان زیبا و گندم گون را پهلوی خود دیده که رفتار خوبی داشت و زیاد به دعا و راز و نیاز اقبال داشت.
به او گفت: ای شیخ! حیا نمی کنی؟ گفتم: از چه چیزی مولای من؟ گفت: تو مقداری از آن مال را به شخص فاسق می دهی. نزدیک است که این چشم تو را نابینا کند.
بر روی زمین چیزی بزرگتر از انسان نیست و در انسان چیزی بزرگتر از فکر او. همیلتون
دانش به تنهائی یک قدرت است. فرانسیس بیکن
آغاز هر روز، نو شدنی دوباره است ، و زمانی برای پویایی بیشتر . ارد بزرگ
دوست بدارید کسانی را که به شما پند می دهند نه مردمی که شما را ستایش می کنند. دور وبل
شاد ماندن به هنگامی که انسان درگیر و دار کارهای ملال آور و پرمسئولیت است، هنر کوچکی نیست. نیچه
فدای تمام پدر مادرهایی که به دست فراموشی سپرده شدن
EXEXفدای تمام پدر مادرهایی که به دست فراموشی سپرده شدن
توی جایی به اسم خانه سالمندان زندانی شدن و همیشه چشمشون به دره تا یک آشنا ببینن
بعضی وقتا ما آدمها چیزهایی رو فراموش میکنیم که عمری بهشون مدیونیم
چطور دلمون میاد؟ چطور میتونیم؟
با این همه سنگ دلی و بی وفایی میتونیم اسم خودمون رو انسان بزاریم؟؟!!!
شاید یک روزی ماهم پیر شویم وبه دست فراموشی سپرده شویم
تقدیم به تمام پدر و مادرهای فراموش شده
رانه سرا : ایرج رزم جو
آهنگساز : محمد حیدری
تنظیم کننده :آندرانیک
خواننده : داریوش
آلبوم : آهای مردم دنیا
ترانه : دل من
.....................................................................................................................
دل من دیگه خطا نکن
با غریبهها وفا نکن
زندگی رو باختی دل من
مردم رو شناختی دل من
زندگی رو باختی دل من
مردم رو شناختی دل من
تا به کی سرا پا حقیقتی
تا به کی خراب محبتی
همنشین این و اون میشی
خسته و پریش و خون میشی
دشت بخت تو کویر میشه
مرغ آرزوت اسیر میشه
روبروت سراب
پشت سر خراب
روبروت سراب
پشت سرخراب
ساکت و صبوری دل من
مثل بوف کوری دل من
زندگی رو باختی دل من
مردم رو شناختی دل من
دل من دیگه خطا نکن
با غریبهها وفا نکن
زندگی رو باختی دل من
مردم رو شناختی دل من
توی خون نشستی دل من
بیصدا شکستی دل من
زندگی رو باختی دل من
مردم رو شناختی دل من
ساکت و صبوری دل من
مثل بوف کوری دل من
زندگی رو باختی دل من
مردم رو شناختی دل من
بيژن مرتضوي
تو از کدوم قصه ای؟! ، که خواستنت هدفه
نبودنت فاجعه ، بودنت امنیته
تو از کدوم سرزمینی ؟! ، تو از کدوم هوایی؟!
که از قبیله ی من، یه آسمون جدایی
اهله هرجا که باشی ،قاصده شکفتنی
توی بهت و دغدغه، ناجی قلبه منی
………. ، نه خدایا شبنمی
غرغه آغوشه منی ، نه زیادی ،نه کمی
منو با خودت ببر ، ای تو تکیه گاهه من
خوبه مثله … تو با تو همسفر شدم!
منو با خودت ببر ، من حریص رفتنم
عاشقه فتح افق ، دشمنه ابریشمم
منو با خودت ببر ، منو با خودت ببر
غریبه آشنا ، دوستت دارم بیا
منو همرات ببر ، به شهر قصه ها
بگیر دسته منو ، تو دستات
چه خوبه سهممون ، یکی باشه با هم
بمونم منتظر ، تا برگردی خونم
تو زندونم …. !
منو تو با همیم اما، دلامون خیلی دوره
همیشه دلامون دیواره سرسنگه غروره!
نداریم هیچکدوم عطری که بازم تازه باشه
چراغه خنده هامون خیلی وقته سوت و کوره
منو تو ، منو تو ، منو تو
هم صدای بی صداییم
با هم و از هم جداییم
خسته از این قصه هاییم / هم صدای بی صداییم
تو اون کوهه بلندی ، که سرتا پا غروره
کشیده سر به خورشید ، ولی باز بی عبوره
تو تنها تکیه گاهی / برای خستگی هام
تو میدونی چی میگم ، تو گوش میدی به حرفام
به چشم من ، به چشم من
تو اون کوهی / پر غروری، بی نیازی ، با شکوهی
طعم بارون ، بوی دریا ، رنگه کوهی
تو همون اوجه غریبه قله هایی ، تو دلت فریاده اما بی صدایی
هم صدای خوبم ، بخون تا بخونم
عمره من تو هستی ، بمون تا بمونم
یه جا ابره آسمون ، یه جا پر از ستاره
یه جا افتابیه آسمون یه جا میباره
بی تو اما همه جا ابریو غم گرفتست
ابره آسمون یه قطره بارونم نداره
تو اگه باشی / ابرا میبارن
دشتای خالی / پر گل میشن
با تو من بهارم / بی تو شوره زارم
وقتی هستی خوبم / وقتی نیستی بی تو
یه قابه ،شکسته، رو دیوارم
غیره تو تو دنیا / آرزو ندارم
وقتی هستی خوبم / وقتی نیستی بی تو
یه قابه ،شکسته، رو دیوارم
آغاسي
EXEXامروز يکي از روزهاي دلگير جمعه است
ومن مثل تمام روزهاي ديگه دلم هواي
حکيمه رو کرده نميدونم براي رسيدن به
اون بايد چکار کنم نميدونم چرا همه چيز
دست به دست هم دادن تا من و حکيمه
از هم بيو فتيم از خدا مي خوام همون
طوري که من حکيمه رو دوست دارم
اونم دوستم داشته باشه و اخر اين
راه پر رنج و غمي که من توش افتادم
به خوشي به پايان برسه و من و حکيمه
زير سايه مولا علي زندگي ساده اي رو
داشته باشيم.( خدايا يه نظر به اين
بنده ي حقيرت بکن.)
کسي که اين و مي خوني اگه دوست
داشتي براي من دعا کن تا به عشقم برسم
قربون هرچي با مرام
لب کارون چه گلبارون
ميشه وقتي که ميشينند دلدارون
تو قايقها دور از غمها ميخونند نغمه خوش روي کارون
هرروز و تنگه غروب تو شهرما
صفا داره لب شط پاي نخلها
چه خوبو قشنگه لب کارون چه گلبارون
لب کارون چه گلبارون
ميشه وقتي که ميشينند دلدارون
تو قايقها دور از غمها ميخونند نغمه خوش روي کارون
هرروز و تنگه غروب تو شهرما
صفا داره لب شط پاي نخلها
چه خوبو قشنگه لب کارون
ميشه وقتي که ميشينند دلدارون
تو قايقها دور از غمها ميخونند نغمه خوش روي کارون
لب کارون چه گلبارون
ميشه وقتي که ميشينند دلدارون
اوازه خوان کوچه باغ خاطراتم
هرجا بودي با تو بودم
هرجا باشي من باهاتم
قصه گوي پر طنين غصه هايتم
هم صدايي دل شکسته
همنشين لحظه هايتم
خسته ترين آوازه خوانم
من رفيق پا بپايتم
تو همه فرياد و دردي
در سکوت و ........ من صدايتم
از غم درد تو نالد اين دل پردرد من
قصه درد تو گويد اشک و آه سرد من
قبله ام تو حاجنم تو درد من درد تو فرياد من فرياد تو
تو به دل شيرينيو من سوخته دل فرهاد تو
با تو من مي مانم اي عزيز جونم بي تو من مي ميرم اي سرا سامونم از تو من مي خوانم اي بلا گردانم
گفتم اي دل بي پناهم
چون زورقي گم كرده راهم
بي همزبانم كو آشيانم خسته دلي بي نام و نشانم
دور از دياران ديدار ياران از غم نگفتن
كي مي توانم كي مي توانم
هر دم به ياد عزيزانم ابر گريانم اي دلم اي دل
چون شعله هاي پريشانم شمع سوزانم اي دلم اي دل
گفتي اي دل اين قصه ها سر آيد فرداي خوش درآيد شادي زجان غم كن ناله كم كن ناله كم كن
در بهاران ديدار گل بر آيد شادي ز هر در آيد ما را رها ز غم كن ناله كم كن ناله كم كن
زخمي دست رفاقتم نارفيقيها برده طاقتم
از آشنايان گريزانم بغض بارانم ناله سر كن دل
در حسرت ديدن يارم از جداييها شكوه ها دارم در به در و نابسامانم خسته از جانم ناله سر كن دل
گفتم اي دل بي پناهم
چون زورقي گم كرده راهم
بي همزبانم كو آشيانم خسته دلي بي نام و نشانم
دور از دياران ديدار ياران از غم نگفتن
كي مي توانم كي مي توانم
هر دم به ياد عزيزانم ابر گريانم اي دلم اي دل
چون شعله هاي پريشانم شمع سوزانم اي دلم اي دل
زخمي دست رفاقتم نارفيقيها برده طاقتم
از آشنايان گريزانم بغض بارانم ناله سر كن دل
در حسرت ديدن يارم از جداييها شكوه ها دارم در به در و نابسامانم خسته از جانم ناله سر كن دل
برقي زده نگاهي اتش کشيده ما را
برقي زده نگاهي اتش کشيده ما را
دل رفته برنگشته اي عاشقان خدا را
گفتم که خونبهاي دل رو بده زلبها
شيرين زبوني کرده خريد مفت فردا
يکي بدادم برسه واويلا
يه دل داره 1000 هزار تا سودا
دلبر من بجاي دل تو سينش انگار خدا گذاشته سنگ خارا
يکي بدادم برسه واويلا
يه دل داره 1000 هزار تا سودا
دلبر من بجاي دل تو سينش انگار خدا گذاشته سنگ خارا
بخواد نخواد فداش ميشم قربوني نگاش ميشم
يه روز بلا گردون اون چشماي دل سياش ميشم
بخواد نخواد دل ديگه رفته اي داد
خونه خرابم ديگه خونش اباد
بخواد نخواد دل ديگه رفته اي داد
خونه خرابم ديگه خونش اباد
يکي بدادم برسه واويلا
يه دل داره 1000 هزار تا سودا
دلبر من بجاي دل تو سينش انگار خدا گذاشته سنگ خارا
يکي بدادم برسه واويلا
يه دل داره 1000 هزار تا سودا
دلبر من بجاي دل تو سينش انگار خدا گذاشته سنگ خارا
برقي زده نگاهي اتش کشيده ما را
برقي زده نگاهي اتش کشيده ما را
دل رفته برنگشته اي عاشقان خدا را
گفتم که خونبهاي دل رو بده زلبها
شيرين زبوني کرده خريد مفت فردا
يکي بدادم برسه واويلا
يه دل داره 1000 هزار تا سودا
دلبر من بجاي دل تو سينش انگار خدا گذاشته سنگ خارا
يکي بدادم برسه واويلا
يه دل داره 1000 هزار تا سودا
دلبر من بجاي دل تو سينش انگار خدا گذاشته سنگ خارا
بخواد نخواد فداش ميشم قربوني نگاش ميشم
يه روز بلا گردون اون چشماي دل سياش ميشم
بخواد نخواد دل ديگه رفته اي داد
خونه خرابم ديگه خونش اباد
بخواد نخواد دل ديگه رفته اي داد
خونه خرابم ديگه خونش اباد
يکي بدادم برسه واويلا
يه دل داره 1000 هزار تا سودا
دلبر من بجاي دل تو سينش انگار خدا گذاشته سنگ خارا
يکي بدادم برسه واويلا
يه دل داره 1000 هزار تا سودا
دلبر من بجاي دل تو سينش انگار خدا گذاشته سنگ خارا
اي كه بي تو خودم رو تك و تنها مي بينم
هرجا كه پا مي ذارم تو رو اونجا مي بينم
يادمه چشم هاي تو پر درد و غصه بود
قصه غربت تو قد صد تا قصه بود
ياد تو هرجا كه هستم با منه
داره عمر من رو آتيش مي زنه
تو برام خورشيد بودي توي اين دنياي سرد
گونه هاي خيسم رو دستهاي تو پاك مي كرد
حالا اون دستها كجاست اون دوتا دستهاي خوب
چرا بي صدا شده لب قصه هاي خوب
من كه باور ندارم اونهمه خاطره مرد
عاشق آسمونها پشت يك پنجره مرد
آسمون سنگي شده خدا انگار خوابيده
انگار از اون بالاها گريه هام رو نديده
ياد تو هرجا كه هستم با منه
داره عمر من رو آتيش مي زنه
ياد تو هرجا كه هستم با منه
داره عمر من رو آتيش مي زنه
ياد تو هرجا كه هستم با منه
داره عمر من رو آتيش مي زنه
تو اون کوه بلندي
که سر تا پا غروره
کشيده سر به خورشيد
غريب و بي عبور
تو تنها تکيه گاهي
براي خستگي هام
تو ميدوني چي ميگم
تو گوش ميدي به حرفام
به چشم من
به چشم من
تو اون کوهي
پر غروري بي نيازي با شکوهي
طعم بارون بوي دريا رنگ کوهي
تو همون اوج غريب قله هاي
تو دلت فرياد اما بي صداي
تو مثل قله هاي مه گرفته
منم اون ابر دلتنگ زمستون
دلم ميخواد بذارم سر رو شونه ات
ببارم نم نم دلگير بارون
تو اون کوه بلندي
که سر تا پا غروره
کشيده سر به خورشيد
غريب و بي عبور
تو تنها تکيه گاهي
براي خستگي هام
تو ميدوني چي ميگم
تو گوش ميدي به حرفام
به چشم من
به چشم من
تو اون کوهي
پر غروري بي نيازي با شکوهي
طعم بارون بوي دريا رنگ کوهي
تو همون اوج غريب قله هاي
تو دلت فرياد اما بي صداي
بخند به روي دنيا دنيا به روت بخنده
بزار که رنج و غصه بار سفر ببنده
تو تنها نيستي خدا يارته
اون مهربونه نگهدارته
دردو دوا ميکنه معجزه ها ميکنه
نخور غصه عزيزم ببين چه ها ميکنه
تا شقايق زندست
قدرت عشق را فراموش نکن
تا محبت باقيست
شعله اميد را خاموش نکن
اگر ز هم جدائيم اسير غصه هائيم
همين روزا به لطف حق از دست غم رهائيم
ببين گل بهارو رقص شکوفه ها رو
نظر به اون تو آسمون جشن ستاره ها رو
بخند بهروي دنيا دنيا به روت بخنده
بزار كه رنج و غصه بار سفر ببنده
تو تنها نيستي خدا يارته
اون مهربونه نگهدارته
نخور غصه عزيزم ببين چه ها ميکنه
وقتي که تو رفتي
خورشيد نمرده
دريا و بيابان خدا دست نخورده
وقتي که تو رفتي
قلبي نشکسته
اشکم نشده سيل و مرا سيل نبرده
وقتي که تو رفتي
وقتي که تو رفتي
انگار که هرگز تو را ديده نديده
انگار که تشنه به دريا نرسيده
انگار که شمعي در جمع نبوده
پروانه پرش را به آتش نکشيده
وقتي که تو رفتي
وقتي که تو رفتي
انگار که عشقي به دل نطفه نبسته
انگار که مستيم و سبوحي نشکسته
انگار که عمري بر باد نرفته
بيمار به اميد طبيبي ننشسته
وقتي که تو رفتي
چشم من خسته
بيخواب نمانده بيخواب نمانده
وقتي که تو رفتي
در سينه دل من
بي تاب نمانده بي تاب نمانده
وقتي که تو رفتي
خورشيد نمرده
دريا و بيابان خدا دست نخورده
وقتي که تو رفتي
قلبي نشکسته
اشکم نشده سيل و مرا سيل نبرده
دريا و بيابان خدا دست نخورده
اشکم نشده سيل و مرا سيل نبرده
اشکم نشده سيل و مرا سيل نبرده
تعداد صفحات : 56
بهترین وکیل مشهد | 09156948002